جانم ز طرب چون شکر انباشتهای (1787)
-
اندازه متن
+
جانم ز طرب چون شکر انباشتهای
چون برگ گل اندر شکرم داشتهای
امروز مرا خنده فرو میگیرد
تا در دهنم چه خندهها کاشتهای
جانم ز طرب چون شکر انباشتهای
چون برگ گل اندر شکرم داشتهای
امروز مرا خنده فرو میگیرد
تا در دهنم چه خندهها کاشتهای
هان ای دل خسته وقت مرهم آمد خوش خوش نفسی بزن که آن دم آمد
یاریکه…
گر دم از شادی وگر از غم زنیم جمع بنشینیم و دم با هم زنیم
یار…

