جان چو سمندرم نگاری دارد (620)
-
اندازه متن
+
جان چو سمندرم نگاری دارد
در آتش او چه خوش قراری دارد
زان بادهٔ لبهاش بگردان ساقی
کز وی سر من عجب خماری دارد
جان چو سمندرم نگاری دارد
در آتش او چه خوش قراری دارد
زان بادهٔ لبهاش بگردان ساقی
کز وی سر من عجب خماری دارد
مانده شدهست گوش من از پی انتظار آن کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان
خوی…
بانگ برآمد ز خرابات من چرخ دوتا شد ز مناجات من
عاقبت امر ظفر دررسید یار…

