جای دگر بودهای زانک تهی رودهای (3025)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۶/۴
-
اندازه متن
+
جای دگر بودهای زانک تهی رودهای
آب دگر خوردهای زانک گل آلودهای
مست دگر بادهای کاحمق و بس سادهای
دل چه بدو دادهای رو که نیاسودهای
گنج روان در دلت بر سر گنج این گلت
گیرم بیدیدهای آخر نشنودهای
چیست سپیدی چشم از اثر نفس و خشم
چون پی دارو ز یشم سرمه دهی سودهای
از نظر لم یزل دارد جانت تگل
پرتو خورشید را تو به گل اندودهای
گنج دلت سر به مهر وین جگرت کان مهر
ای تو شکم خوار چند در هوس رودهای
از اثر شمس دینست این تبش عشق تو
وز تبریزست این بخت که پروردهای
میانگین امتیازات ۵ از ۵
گر در ره عشق او نباشی سرباز (959)
گر در ره عشق او نباشی سرباز زنهار مکن حدیث عشقی سرباز
گر روشنی میطلبی همچون…
مولانا