خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم (1491)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۷/۳
-
اندازه متن
+
خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم
که از سفهش بس سر انگشت گزیدیم
گر هیچ گریزی بگریز از هوس خویش
زیرا همه رنج از هوس بیهده دیدیم
والله که مفری به جز از فر رخش نیست
کاندر خضر و گلشن او می نگریدیم
هر روز که برخیزی رو پاک بشویی
آن سوی دو ای دل که گه درد دویدیم
آن سوی که در ساعت دشوار دل خلق
آید که خدایا همه محتاج و مریدیم
هر دانه که چیدیم همه دام بلا بود
سوی تو پراشکسته و تن خسته پریدیم
ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد (607)
ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد بی سر شو و بیسامان یعنی بنمی ارزد
مولانا 
