خلق را زیر گنبد دوار (1164)
-
اندازه متن
+
خلق را زیر گنبد دوار
چشمها کور و دیدنی بسیار
جور او کش از آنک شورش دل
نور چشمست یا اولوالابصار
بر دو دیده نهم غمت کاین درد
داروی خاص خسرویست به بار
باغ جان خوش ز سنگ بارانست
ما نخواهیم قطره سنگ ببار
شمس تبریز گوهر عشقست
گوهر عشق را تو خوار مدار
راحٌ بِفیها وَ الرَّوحُ فیها (265)
راحٌ بِفیها وَ الرَّوحُ فیها کَم أشتَهیها قُم فَاْسقِنیها
این راز یارست این ناز یارست آواز…
بیجهد به عالم معانی نرسی (1806)
بیجهد به عالم معانی نرسی زنده به حیات جاودانی نرسی
تا همچو خلیل آتش اندر نشوی…
