آکادمی شعر پلیکان

خنک آن دم که نشینیم در ایوان، من و تو (2214)

- اندازه متن +

خنک آن دم که نشینیم در ایوان، من و تو
به دو نقش و به دو صورت به یکی جان، من و تو

داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات
آن زمانی که درآییم به بستان، من و تو

اختران فلک آیند به نظّارهٔ ما
مهِ خود را بنماییم بدیشان، من و تو

من و تو بی‌من و تو جمع شویم از سر ذوق
خوش و فارغ ز خرافاتِ پریشان، من و تو

طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند
در مقامی که بخندیم بدان سان، من و تو

این عجب‌تر که من و تو به یکی کنج، این جا
هم در این دم به عراقیم و خراسان، من و تو

به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر
در بهشت ابدی و شکرستان، من و تو

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×