آکادمی شعر پلیکان

خواجه غلط کرده‌ای در روشِ یار من (2056)

- اندازه متن +

خواجه غلط کرده‌ای در روشِ یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من

نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورَد؟ ضیغَمِ خون‌خوارِ من

قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی ؟
شوره تو کی چرد ز ابر گهربار من

سر بمگردان چنین پوز مجنبان چنان
چون تو خری کی رسد در جو انبار من ؟

خواجه به خویش آ یکی چشم گشا اندکی
گرچه نه بر پای توست اندک و بسیار من

گفت که « عاشق چرا مست شد و بی‌حیا ؟»
باده حیا کی هلد !؟ خاصه ز خمار من

فتنه گرگی شده هم دغل و مکر او
دام وی از وی کند قانص عیار من

بر سر بازار او گرگ کهن کی خرند ؟
هر طرفی یوسفی زنده به بازار من

همچو تو جغدی کجا باغ ارم را سزد ؟
بلبل جان هم نیافت راه به گلزار من

مفخر تبریزیان شمس حق و دین بگو
بلک صدای تو است این همه گفتار من

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×