در بحر کرم حرص و حسد پیمودن (1461)
-
اندازه متن
+
در بحر کرم حرص و حسد پیمودن
وین آب خوشی ز همدگر بربودن
ماهی ننهد آب ذخیره هرگز
چون بیدریا هیچ نخواهد بودن
در بحر کرم حرص و حسد پیمودن
وین آب خوشی ز همدگر بربودن
ماهی ننهد آب ذخیره هرگز
چون بیدریا هیچ نخواهد بودن
از سوز غم تو آتشی میطلبم وز خاک در تو مفرشی میطلبم
از ناخوشی خویش به…
صنما از آنچ خوردی بهل اندکی به ما ده غم تو به توی ما را تو به جرعهای…