در حضرت توحید پس و پیش مدان (1464)
-
اندازه متن
+
در حضرت توحید پس و پیش مدان
از خویش مدان خالی و از خویش مدان
تو کج نظری هرچه درآری به نظر
هیچ است همه ز آتشی بیش مدان
در حضرت توحید پس و پیش مدان
از خویش مدان خالی و از خویش مدان
تو کج نظری هرچه درآری به نظر
هیچ است همه ز آتشی بیش مدان
دلدارم گفت کان فلان زنده ز چیست؟ جانش چو منم عجب که بیجان چون زیست؟
گریان…
میخرامد آفتاب خوبرویان ره کنید رویها را از جمال خوب او چون مه کنید
مردگان کهنه…

