در چشم آمد خیال آن دُر خوشاب (99)
-
اندازه متن
+
در چشم آمد خیال آن دُر خوشاب
آن لحظه کزو اشک همیرفت شتاب
پنهان گفتم بهراز در گوش دو چشم
مهمان عزیز است، بیفزای شراب
در چشم آمد خیال آن دُر خوشاب
آن لحظه کزو اشک همیرفت شتاب
پنهان گفتم بهراز در گوش دو چشم
مهمان عزیز است، بیفزای شراب
باد بین اندر سرم از بادهای نوش کردم از کف شهزادهای
جان چو اندر بادهٔ او…
مست و خوشی باده کجا خوردهای؟ این مه نو چیست که آوردهای؟
ساغر شاهانه گرفتی به…