آکادمی شعر پلیکان

دیر آمده‌ای سفر مکن زود (716)

- اندازه متن +

دیر آمده‌ای سفر مکن زود
ای مایه هر مراد و هر سود

ای ز آتش عزم رفتن تو
از بینی‌ها برآمده دود

هر عود تلف شود ز آتش
در آتش توست عید هر عود

اومید تو هر دمی بگوید
دستت گیرم به فضل خود زود

اما تو مگو که جهد و کوشش
سودم نکند که بودنی بود

معزول مکن تو قدرتم را
من بسته نیم چو تار در پود

هر لحظه بکاهمت چو خواهم
وز فضل توانمت بیفزود

بربند دهان ز گفت و سر نه
در سجده دوست کوست مسجود

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×