روزیکه بود دلت ز جان پر از درد (715)
-
اندازه متن
+
روزیکه بود دلت ز جان پر از درد
شکرانه هزاران جان فدا باید کرد
کاندر ره عشق و عاشقی ای سره مرد
بیشکر قفای نیکوان نتوان کرد
روزیکه بود دلت ز جان پر از درد
شکرانه هزاران جان فدا باید کرد
کاندر ره عشق و عاشقی ای سره مرد
بیشکر قفای نیکوان نتوان کرد
این صورت باغست و در او نیست ثمر تو رنجه مشو بیهده سوگند مخور
یا کار…
گفتار تو زر و نعلت ار زرین است یک حبه به نزد کس نَیَرزی اینست
اسبی…

