رو ای غم و اندیشه خطا میگوئی (1887)
-
اندازه متن
+
رو ای غم و اندیشه خطا میگوئی
از کان وفا چرا جفا میگوئی
هر کودک را گر از جفا ترسانند
من پیر شدم در این مرا میگوئی
رو ای غم و اندیشه خطا میگوئی
از کان وفا چرا جفا میگوئی
هر کودک را گر از جفا ترسانند
من پیر شدم در این مرا میگوئی
آنکس که به آب دیدهاش میجویم در جستن او روان چو آب جویم
امروز به گاه…
چه جمال جان فزایی که میان جان مایی تو به جان چه مینمایی تو چنین شکر چرایی

