زان آب که چرخ از آن بسر میگردد (722)
-
اندازه متن
+
زان آب که چرخ از آن بسر میگردد
استارهٔ جانم چو قمر میگردد
بحریست محیط و در وی این خلق مقیم
تا کیست کز این بحر گهر میگردد
زان آب که چرخ از آن بسر میگردد
استارهٔ جانم چو قمر میگردد
بحریست محیط و در وی این خلق مقیم
تا کیست کز این بحر گهر میگردد
عاشق به سوی عاشق زنجیر همیدرد دیوانه همیگردد تدبیر همیدرد
تقصیر کجا گنجد در گرم روی…
میگوید عشق هرکه جان پیش کشد صد جان و هزار جان عوض بیش کشد
در گوش…

