آکادمی شعر پلیکان

سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری (3006)

- اندازه متن +

سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری
وصف قلندرست و قلندر از او بری

گویی قلندرم من و این دل پذیر نیست
زیرا که آفریده نباشد قلندری

دام و دم قلندر بی‌چون بود مقیم
خالیست از کفایت و معنی داوری

از خود به خود چه جویی چون سر به سر توی
چون آب در سبویی کلّی ز کلّ پری

از خود به خود سفر کن در راه عاشقی
وین قصه مختصر کن ای دوست یک سری

نی بیم و نی امید نه طاعت نه معصیت
نی بنده نی خدای نه وصف مجاوری

عجزست و قدرتست و خدایی و بندگی
بیرون ز جمله آمد این ره چو بنگری

راه قلندری ز خدایی برون بود
در بندگی نیاید و نه در پیمبری

زینهار تا نلافد هر عاشق از گزاف
کس را نشد مسلم این راه و ره بری

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×