شعر من نان مصر را ماند (981)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۷/۱۸
-
اندازه متن
+
شعر من نان مصر را ماند
شب بر او بگذرد نتانی خورد
آن زمانش بخور که تازه بود
پیش از آنکه بر او نشیند گرد
گرمسیر ضمیر جای وی است
میبمیرد در این جهان از بَرْد
همچو ماهی دمی به خشک تپید
ساعتی دیگرش ببینی سرد
ور خوری بر خیال تازگیاش
بس خیالات نقش باید کرد
آنچ نوشی خیال تو باشد
نبود گفتن کهن ای مرد
میانگین امتیازات ۵ از ۵
پیوسته، شحنه طالب دزدان باشد (30)
پیوسته، شحنه طالب دزدان باشد که ایشان را بگیرد و دزدان از او گریزان باشند. این طُرفه افتادهاست که دزدی…
مولانا