شنیدی تو که خط آمد ز خاقان (1903)
-
اندازه متن
+
شنیدی تو که خط آمد ز خاقان
که از پرده برون آیند خوبان
چنین فرموده است خاقان که امسال
شکر خواهم که باشد سخت ارزان
زهی سال و زهی روز مبارک
زهی خاقان زهی اقبال خندان
درون خانه بنشستن حرام است
که سلطان می خرامد سوی میدان
بیا با ما به میدان تا ببینی
یکی بزم خوش پیدای پنهان
نهاده خوان و نعمتهای بسیار
ز حلواها و از مرغان بریان
غلامان چو مه در پیش ساقی
نوای مطربان خوشتر از جان
ولیک از عشق شه جانهای مستان
فراغت دارد از ساقی و از خوان
تو گویی این کجا باشد همان جا
که اندیشه کجا گشتهست جویان
پس برو خاموش باش از انقیاد (128-4)
بخش ۱۲۸ - بیان آنک یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله چون نبی نیستی ز…
یک غزل آغاز کن بر صفتِ حاضران (2060)
یک غزل آغاز کن بر صفتِ حاضران ای رخِ تو همچو شمع، خیز درآ در میان
