آکادمی شعر پلیکان

شیر گفتش تو ز اسباب مرض (71-1)

- اندازه متن +

بخش ۷۱ – پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش

 

 

 

شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض

گفت آن شیر اندرین چه ساکنست
اندرین قلعه ز آفات ایمنست

قعر چَه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست

ظلمتِ چَه بِه که ظلمتهای خلق
سر نبُرد آنکس که گیرد پای خلق

گفت پیش آ زخمم او را قاهرست
تو ببین کان شیر در چَه حاضرست

گفت من سوزیده‌ام زان آتشی
تو مگر اندر برِ خویشم کشی

تا به پشت تو من ای کان کرم
چشم بگشایم بِچَه در بنگرم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×