آکادمی پلیکان

صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش (1268)

- اندازه متن +

صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش
برهم زنیم کار تو را همچو کار خویش

مگریز که ز چنبر چرخت گذشتنیست
گر شیر شرزه باشی ور سفله گاومیش

تن دنبلیست بر کتف جان برآمده
چون پر شود تهی شود آخر ز زخم نیش

ای شاد باطلی که گریزد ز باطلی
بر عشق حق بچفسد بی‌صمغ و بی‌سریش

گز می‌کنند جامه عمرت به روز و شب
هم آخر آرد او را یا روز یا شبیش

بیچاره آدمی که زبونست عشق را
زفت آمد این سوار بر این اسب پشت ریش

خاموش باش و در خمشی گم شو از وجود
کان عشق راست کشتن عشاق دین و کیش

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×