طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن (1491)
-
اندازه متن
+
طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن
وز آهن و سنگ جسته آتش سوی من
سنگت چو در آتش است ای ماه ختن
خرمن باشم که دل نهم بر خرمن
برکان شکر چند مگس را غوغاست (242)
برکان شکر چند مگس را غوغاست کی کان شکر را به مگسها پرواست
مرغی که بر…
هر درویشی که در شکست خویش است (439)
هر درویشی که در شکست خویش است تا ظن نبری که او خیال اندیش است
آنجا…
