عشق است صبوح و من بدو بیدارم (1263)
-
اندازه متن
+
عشق است صبوح و من بدو بیدارم
عشق است بهار و من بدو گلزارم
سوگند به عشقی که عدوی کار است
کانروز که بیکار نیم بیکارم
عشق است صبوح و من بدو بیدارم
عشق است بهار و من بدو گلزارم
سوگند به عشقی که عدوی کار است
کانروز که بیکار نیم بیکارم
جانم ز هواهای تو یادی دارد بیرون ز مرادها مرادی دارد
بر باد دهم خویش در…
جان آمده در جهان ساده وز مرکب تن شده پیاده
سیل آمد و درربود جان را…

