عشق تو بکشت ترکی و تازی را (55)
-
اندازه متن
+
عشق تو بکشت ترکی و تازی را
من بندهٔ آن شهید و آن غازی را
عشقت میگفت کس ز من جان نبرد
حق گفت دلا رها کن این بازی را
عشق تو بکشت ترکی و تازی را
من بندهٔ آن شهید و آن غازی را
عشقت میگفت کس ز من جان نبرد
حق گفت دلا رها کن این بازی را
سلطان ملاحت، مه موزون منست در سلسلهاش، این دل مفتون منست
بر خاک درش، خون جگر…
عشق جانان مرا ز جان ببرید جان به عشق اندرون ز خود برهید
زانک جان محدثست…