غم را بر او گزیده میباید کرد (771)
-
اندازه متن
+
غم را بر او گزیده میباید کرد
وز چاه طمع بریده میباید کرد
خون دل من ریخته میخواهد یار
این کار مرا به دیده میباید کرد
غم را بر او گزیده میباید کرد
وز چاه طمع بریده میباید کرد
خون دل من ریخته میخواهد یار
این کار مرا به دیده میباید کرد
دل دوش در این عشق حریف ما بود شب تا به سحرگاه نخفت و ناسود
چون…
گر سوزش سینه را به کس میداری وز مهر ضمیر پر هوس میداری
باید که چو…

