آکادمی شعر پلیکان

فریفت یار شکربار من مرا به طریق (1312)

- اندازه متن +

فریفت یار شکربار من مرا به طریق
که شعر تازه بگو و بگیر جام عتیق

چه چاره آنچ بگوید ببایدم کردن
چگونه عاق شوم با حیات کان و عقیق

غلام ساقی خویشم شکار عشوه او
که سکر لذت عیش است و باده نعم رفیق

به شب مثال چراغند و روز چون خورشید
ز عاشقی و ز مستی زهی گزیده فریق

شما و هر چه مراد شماست از بد و نیک
من و منازل ساقی و جام‌های رحیق

بیار باده لعلی که در معادن روح
درافکند شررش صد هزار جوش و حریق

روا بود چو تو خورشید و در زمین سایه
روا بود چو تو ساقی و در زمانه مفیق

گشای زانوی اشتر بدر عقال عقول
بجه ز رق جهانی به جرعه‌های رقیق

چو زانوی شتر تو گشاده شد ز عقال
اگر چه خفته بود طایرست در تحقیق

همی‌دود به که و دشت و بر و بحر روان
به قدر عقل تو گفتم نمی‌کنم تعمیق

کمال عشق در آمیزش‌ست پیش آیید
به اختلاط مخلد چو روغن و چو سویق

چو اختلاط کند خاک با حقایق پاک
کند سجود مخلد به شکر آن توقیق

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×