آکادمی شعر پلیکان

لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد (861)

- اندازه متن +

لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد

تشنیع می‌زنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد

عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
حسنش همه وفاست اگر او وفا نکرد

بنمای خانه‌ای که از او نیست پرچراغ
بنمای صفه‌ای که رخش پرصفا نکرد

این چشم و آن چراغ دو نورند هر یکی
چون آن به هم رسید کسیشان جدا نکرد

چون روح در نظاره فنا گشت این بگفت
نظاره جمال خدا جز خدا نکرد

هر یک از این مثال بیانست و مغلطه است
حق جز ز رشک نام رخش والضحی نکرد

خورشیدروی مفخر تبریز شمس دین
بر فانیی نتافت که آن را بقا نکرد

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×