آکادمی شعر پلیکان

لیک نادر طالب آید کز فروغ (113-1)

- اندازه متن +

بخش ۱۱۳ – در بیان آنک نادر افتد کی مریدی در مدعی مزور اعتقاد بصدق ببندد کی او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد کی شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر نادر

 

 

 

لیک نادر طالب آید کز فروغ
در حق او نافع آید آن دروغ

او به قصد نیک خود جایی رسد
گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد

چون تحری در دل شب قبله را
قبله نی و آن نماز او روا

مدعی را قحط جان اندر سرست
لیک ما را قحط نان بر ظاهرست

ما چرا چون مدعی پنهان کنیم
بهر ناموس مزور جان کنیم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×