آکادمی پلیکان

مبر رنج ای برادر خواجه سخت است (349)

- اندازه متن +

مبر رنج ای برادر خواجه سخت است
به وقت داد و بخشش شوربخت است

اگر چه باغ را نیمی گرفته است
ولیکن سخت بی‌میوه درخت است

گشاده ابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رخت است

دو دستش را به تخته دوختستند
چه سود ار خواجه بر بالای تخت است

وجودش گر چه یک پاره‌ست چون کوه
سخا اش مرده است و لخت لخت است

میانگین امتیازات ۵ از ۵
×