آکادمی شعر پلیکان

مخمورم پرخواره اندازه نمی‌دانم (1471)

- اندازه متن +

مخمورم پرخواره اندازه نمی‌دانم
جز شیوه آن غمزه غمازه نمی‌دانم

یاران به خبر بودند دروازه برون رفتند
من بی‌ره و سرمستم دروازه نمی‌دانم

آوازه آن یاران چون مشک جهان پر شد
ز آواز بشد عقلم آوازه نمی‌دانم

تا روی تو را دیدم من همچو گل تازه
گشتم خرف و کهنه ار تازه نمی‌دانم

گویند که لقمان را یک کازه تنگی بد
زین کوزه میی خوردم کان کازه نمی‌دانم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×