آکادمی پلیکان

مرا حلوا هوس کردست حلوا (106)

- اندازه متن +

مرا حلوا هوس کردست حلوا
میفکن وعده حلوا به فردا

دل و جانم بدان حلواست پیوست
که صوفی را صفا آرد نه صفرا

زهی حلوای گرم و چرب و شیرین
که هر دم می‌رسد بویش ز بالا

دهانی بسته حلوا خور چو انجیر
ز دل خور هیچ دست و لب میالا

از آن دستست این حلوا از آن دست
بخور زان دست ای بی‌دست و بی‌پا

دمی با مصطفا و کاسه باشیم
که او می خورد از آن جا شیر و خرما

از آن خرما که مریم را ندا کرد
کلی و اشربی و قری عینا

دلیل آنک زاده عقل کلیم
ندایش می‌رسد کای جان بابا

همی‌خواند که فرزندان بیایید
که خوان آراسته‌ست و یار تنها

میانگین امتیازات ۵ از ۵
قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×