من بندهٔ تو بندهٔ تو بندهٔ تو (1587)
-
اندازه متن
+
من بندهٔ تو بندهٔ تو بندهٔ تو
من بندهٔ آن رحمت خندیدهٔ تو
ای آب حیات کی ز مرگ اندیشد
آنکس که چو خضر گشت خود زندهٔ تو
من بندهٔ تو بندهٔ تو بندهٔ تو
من بندهٔ آن رحمت خندیدهٔ تو
ای آب حیات کی ز مرگ اندیشد
آنکس که چو خضر گشت خود زندهٔ تو
غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند زانک بلندت کند تا بتواند فکند
قطره…

