میجوشد دل که تا به جوش تو رسد (833)
-
اندازه متن
+
میجوشد دل که تا به جوش تو رسد
بیهوش شده است تا به هوش تو رسد
مینوشد زهر تا بنوش تو رسد
چون حلقه شده است تا بگوش تو رسد
میجوشد دل که تا به جوش تو رسد
بیهوش شده است تا به هوش تو رسد
مینوشد زهر تا بنوش تو رسد
چون حلقه شده است تا بگوش تو رسد
ای سنگ ز سودای لبت آبستان از سنگ برون کشی تو مکر و دستان
آنجام چو…
ای جان جهان و روشنائی همه خوش آرام دلی و آشنائی همه خوش
بر ما گذری…

