میگرییم زار و یار گوید زرقست (423)
-
اندازه متن
+
میگرییم زار و یار گوید زرقست
چون زرق بود که دیده در خون غرقست
تو پنداری که هر دلی چون دل تست
نی نی صنما میان دلها فرقست
میگرییم زار و یار گوید زرقست
چون زرق بود که دیده در خون غرقست
تو پنداری که هر دلی چون دل تست
نی نی صنما میان دلها فرقست
در عشق تو هر حیله که کردم هیچست هر خون جگر که بیتو خوردم هیچست
از…
از من زر و دل خواستی ای مهر گسل حقا که نه این دارم و نی آن حاصل
…