آکادمی پلیکان

نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر (1046)

- اندازه متن +

نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر
ولیک از هجر گشتم دم به دم سیر

همی‌بینم رضایت در غم ماست
چگونه گردد این بی‌دل ز غم سیر

چه خون آشام و مستسقیست این دل
که چشمم می‌نگردد ز اشک و نم سیر

اگر سیری از این عالم بیا که
نگردد هیچ کس زان عالمم سیر

چو دیدم اتفاق عاشقانت
شدستم از خلاف و لا و لم سیر

ولی دردم تو اسرافیل جان‌ها
نیم از نفخ روح و زیر و بم سیر

چو بوی جام جان بر مغز من زد
شدم ای جان جان از جام جم سیر

چو بیشست آن جنون لحظه به لحظه
خسیس آن کو نگشت از بیش و کم سیر

چو دیدم کاس و طاس او شدستم
از این طشت نگون خم به خم سیر

خیال شمس تبریزی بیامد
ز عشق خال او گشتم ز غم سیر

×