نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری (2875)
-
اندازه متن
+
نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری
سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری
دل نهادم که به همسایگیت خانه کنم
که بسی نادر و سبز و تر و عالی شجری
سبزهها جمله در این سبزی تو محو شوند
من چه گویم که تری تو نماند به تری
گرچه چون شیر و شکر با همه آمیختهای
هیچ عقلی نپذیرد ز تو که زین نفری
بیمارم و غم در امتحانم دارد (598)
بیمارم و غم در امتحانم دارد اما غم او تر و جوانم دارد
این طرفه نگر…
میدان که زمانه نقش سوداست (365)
میدان که زمانه نقش سوداست بیرون ز زمانه صورت ماست
زیرا قفسیست این زمانه بیرون همه…
