هرشب که به بنده همنشین میافتی (1982)
-
اندازه متن
+
هرشب که به بنده همنشین میافتی
چون نورِ مهی که بر زمین میافتی
من بندهٔ چشمِ مستِ پُرخوابِ توام
آندم که چنان و اینچنین میافتی
هرشب که به بنده همنشین میافتی
چون نورِ مهی که بر زمین میافتی
من بندهٔ چشمِ مستِ پُرخوابِ توام
آندم که چنان و اینچنین میافتی
تا با تو ز هستی تو هستی باقیست ایمن منشین که بتپرستی باقیست
گیرم بت پندار…
ز بهر غیرت آموخت آدم اسما را ببافت جامع کل پردههای اجزا را
برای غیر بود…

