هرگز ز دماغ بنده بوی تو نرفت (449)
-
اندازه متن
+
هرگز ز دماغ بنده بوی تو نرفت
وز دیدهٔ من خیال روی تو نرفت
در آرزوی تو عمر بردم شب و روز
عمرم همه رفت و آرزوی تو نرفت
هرگز ز دماغ بنده بوی تو نرفت
وز دیدهٔ من خیال روی تو نرفت
در آرزوی تو عمر بردم شب و روز
عمرم همه رفت و آرزوی تو نرفت
صنما این چه گمانست فرودست حقیر تا بدین حد مکن و جان مرا خوار مگیر
کوه…
دام دگر نهادهام تا که مگر بگیرمش آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش
آنک به…

