هستم به وصال دوست دلشاد امشب (110)
-
اندازه متن
+
هستم به وصال دوست دلشاد امشب
وز غصهٔ هجر گشته آزاد امشب
با یار بچرخم و به دل میگویم
یارب که کلید صبح گم باد امشب
هستم به وصال دوست دلشاد امشب
وز غصهٔ هجر گشته آزاد امشب
با یار بچرخم و به دل میگویم
یارب که کلید صبح گم باد امشب
میان تیرگی خواب و نور بیداری چنان نمود مرا دوش در شب تاری
که خوب طلعتی…
زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش بس مشک نهان دارد زنهار بشوریدش
در شام…