آکادمی پلیکان

هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس (989)

- اندازه متن +

هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس
زانسان شده‌ام بی سر و سامان که مپرس

ای مرغ خیال سوی او کن گذری
وانگه ز منش بپرس چندان که مپرس

×