آکادمی پلیکان

هست اندر غم تو دلشده دانشمندی (2869)

- اندازه متن +

هست اندر غم تو دلشده دانشمندی
همچو نقره‌ست در آتشکده دانشمندی

بر امید کرم و رحمت بخشایش تو
از ره دور به سر آمده دانشمندی

هست ز اوباش خیالات تو اندر ره عشق
خسته و شیفته و ره زده دانشمندی

چه زیان دارد خوبی تو را دوست اگر
قوت یابد ز چنین مایده دانشمندی

با چنین جام جنونی که تو گردان کردی
کی بماند به سر قاعده دانشمندی

کی روا دارد انصاف و جوانمردی تو
که به غم کشته شود بیهده دانشمندی

کی روا دارد خورشید حق گرمی بخش
که فسرده شود از مجمده دانشمندی

جانب مدرسه عشق کشیدش لطفت
تا ز درس تو برد فایده دانشمندی

نحس تربیع عناصر بگرفتش رحمی
تا منور شود از منقده دانشمندی

بس سخن دارد وز بیم ملال دل تو
لب ببسته‌ست در این معبده دانشمندی

×