همچون سر زلف تو پریشان توایم (1365)
-
اندازه متن
+
همچون سر زلف تو پریشان توایم
آنداری و آنداری و ما آن توایم
هر جا باشیم، حاضر خوان توایم
مهمان تو، مهمان تو، مهمان توایم
همچون سر زلف تو پریشان توایم
آنداری و آنداری و ما آن توایم
هر جا باشیم، حاضر خوان توایم
مهمان تو، مهمان تو، مهمان توایم
هر روز بامداد درآید یکی پری بیرون کشد مرا که ز من جان کجا بری
گر…
بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا که حلقه حلقه نشستند و در میان حلوا
هزار کاسه…

