هین نوبت صبر آمد و ماه روزه (1648)
-
اندازه متن
+
هین نوبت صبر آمد و ماه روزه
روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه
بر خوان فلک گردد پی دریوزه
تا پنبهٔ جان باز رهد از غوزه
هین نوبت صبر آمد و ماه روزه
روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه
بر خوان فلک گردد پی دریوزه
تا پنبهٔ جان باز رهد از غوزه
در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین با زنگیکان امشب در عشرت جان بنشین
خلقان…
جانا غم تو ز هرچه گویی بتر است رنج دل و تاب تن و سوز جگر است

