آکادمی شعر پلیکان

پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد (202-3)

- اندازه متن +

بخش ۲۰۲ – ذکرخیال بد اندیشیدن قاصر فهمان

 

پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد
دود و گندی آمد از اهل حسد

من نمی‌رنجم ازین لیک این لگد
خاطر ساده‌دلی را پی کند

خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی
بهر محجوبان مثال معنوی

که ز قرآن گر نبیند غیر قال
این عجب نبود ز اصحاب ضلال

کز شعاع آفتاب پر ز نور
غیر گرمی می‌نیابد چشم کور

خربطی ناگاه از خرخانه‌ای
سر برون آورد چون طعانه‌ای

کین سخن پستست یعنی مثنوی
قصه پیغامبرست و پی‌روی

نیست ذکر بحث و اسرار بلند
که دوانند اولیا آن سو سمند

از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا
پایه پایه تا ملاقات خدا

شرح و حد هر مقام و منزلی
که بپر زو بر پرد صاحب‌دلی

چون کتاب الله بیامد هم بر آن
این چنین طعنه زدند آن کافران

که اساطیرست و افسانهٔ نژند
نیست تعمیقی و تحقیقی بلند

کودکان خرد فهمش می‌کنند
نیست جز امر پسند و ناپسند

ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش
ذکر یعقوب و زلیخا و غمش

ظاهرست و هرکسی پی می‌برد
کو بیان که گم شود در وی خرد

گفت اگر آسان نماید این به تو
این چنین آسان یکی سوره بگو

جنتان و انستان و اهل کار
گو یکی آیت ازین آسان بیار

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×