آکادمی پلیکان

چرا ز اندیشه‌ای بیچاره گشتی‌؟ (2660)

- اندازه متن +

چرا ز اندیشه‌ای بیچاره گشتی‌؟
فرورفتی به خود غمخواره گشتی‌؟

تو را من پاره پاره جمع کردم
چرا از وسوسه صدپاره گشتی‌؟

ز دارالملک عشقم رخت بردی
در این غربت چنین آواره گشتی

زمین را بهر تو گهواره کردم
فسرده تخته گهواره گشتی

روان کردم ز سنگت آب حیوان
به سوی خشک رفتی خاره گشتی

توی فرزند جان کار تو عشق است
چرا رفتی تو و هرکاره گشتی‌؟

از آن خانه که تو صد زخم خوردی
به گرد آن در و درساره گشتی

در آن خانه که صد حلوا چشیدی
نگشتی مطمئن اماره گشتی

خمش کن گفت هشیاریت آرد
نه مست غمزهٔ خماره گشتی

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×