جانی که در او دو صد جهان میدانم (1206)
-
اندازه متن
+
جانی که در او دو صد جهان میدانم
گوئیکه فلانست و فلان میدانم
او شاهد حضرتست و حق نیک غیور
هر چشم که بسته گشت از آن میدانم
جانی که در او دو صد جهان میدانم
گوئیکه فلانست و فلان میدانم
او شاهد حضرتست و حق نیک غیور
هر چشم که بسته گشت از آن میدانم
چه کارستان که داری اندر این دل چه بتها مینگاری اندر این دل
بهار آمد زمان…
آمد خیال آن رخ چون گلستان تو و آورد قصههای شکر از لبان تو
گفتم بدو…