آکادمی شعر پلیکان

چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو (2173)

- اندازه متن +

چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو
هین نوبت دل می‌زن باری من و باری تو

در وحدت مشتاقی ما جمله یکی باشیم
اما چو به گفت آییم یاری من و یاری تو

چون احمد و بوبکریم در کنج یکی غاری
زیرا که دوی باشد غاری من و غاری تو

در عالم خارستان بسیار سفر کردم
اکنون بکش از پایم خاری من و خاری تو

سرمست بخسپ ای دل در ظل مسیح خود
آن رفت که می‌بودیم زاری من و زاری تو

من غرقه شدم در زر تو سجده کنان ای سر
بی‌کار نمی‌شاید کاری من و کاری تو

هر کس که مرا جوید در کوی تو باید جست
گر لیلی و مجنون است باری من و باری تو

دزدی که رهی می‌زد هنگام سیاست شد
اکنون بزنیم او را داری من و داری تو

خاموش که خاموشی فخری من و فخری تو
در گفتن و بی‌صبری عاری من و عاری تو

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×