آکادمی شعر پلیکان

گرچه نه به دریاییم دانه گهریم آخر (1026)

- اندازه متن +

گرچه نه به دریاییم دانه گهریم آخر
ورچه نه به میدانیم در کر و فریم آخر

گر باده دهی ور نی زان باده دوشینه
از دادن و نادادن بس بی‌خبریم آخر

ای عشق چه زیبایی چه راوق و گیرایی
گر رفت زر و کیسه در کان زریم آخر

ای طعنه زنان بر ما بگشاده زبان بر ما
باری ز شما خامان ما مستتریم آخر

لولی که زرش نبود مال پدرش نبود
دزدی نکند گوید پس ما چه خوریم آخر

ما لولی و شنگولی بی‌مکسب و مشغولی
جز مال مسلمانان مال کی بریم آخر

زنبیل اگر بردیم خرماش درآگندیم
وز نیل اگر خوردیم هم نیشکریم آخر

گر شحنه بگیردمان آرد به چه و زندان
بر چاه زنخدانش آبی بچریم آخر

چاهش خوش و زندانش وان ساقی و مستانش
وان گفتن بی‌سیمان که سیمبریم آخر

می‌گوید جان با تن کای تن خمش و تن زن
لب بند و بصر بگشا صاحب نظریم آخر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×