گر جان داری بیا و جان باز آنجا (60)
-
اندازه متن
+
گر جان داری بیا و جان باز آنجا
آن جای که بودهای ز آغاز آنجا
یک نکته شنید جان از آنجا آمد
صد نکته شنید چون نشد باز آنجا
گر جان داری بیا و جان باز آنجا
آن جای که بودهای ز آغاز آنجا
یک نکته شنید جان از آنجا آمد
صد نکته شنید چون نشد باز آنجا
آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش زین ساغر خندان رو جامی بچشانیدش
زین باده…
طبعی نه که با دوست در نیامیزم من عقلی نه که از عشق بپرهیزم من
دستی…

