گر حلقهٔ آن زلف چو شستت نگرفت (379)
-
اندازه متن
+
گر حلقهٔ آن زلف چو شستت نگرفت
تا باده از آن دو چشم مستت نگرفت
می طعنه زنند دشمنانم شب و روز
کز پای درآمدی و دستت نگرفت
گر حلقهٔ آن زلف چو شستت نگرفت
تا باده از آن دو چشم مستت نگرفت
می طعنه زنند دشمنانم شب و روز
کز پای درآمدی و دستت نگرفت
از عشق تو هر طرف یکی شبخیزی شب کشته ز زلفین تو عنبر بیزی
نقاش ازل…
تا مدرسه و مناره ویران نشود اسباب قلندری بسامان نشود
تا ایمان کفر و کفر ایمان…