آکادمی شعر پلیکان

گر لاش نمود راه قلاش (1242)

- اندازه متن +

گر لاش نمود راه قلاش
ای هر دو جهان غلام آن لاش

ای دیده جهان و جان ندیده
جانست جهان تو یک نفس باش

گردیست جهان و اندر این گرد
جاروب نهان شدست و فراش

این مشعله از کجاست بینی
آن روز که بشکنی چو خشخاش

عشقی که نهان و آشکارست
خون ریز و ستمگرست و اوباش

چون کشته شوی در او بمانی
من مات من الهوی فقد عاش

عشقست نه زر نهان نماند
العاشق کل سره فاش

لا حسن یلد حیث لا عشق
شاباش زهی جمال شاباش

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×