گفتم بنما که چون کنم بمیر (910)
-
اندازه متن
+
گفتم بنما که چون کنم بمیر
گفتم که: شد آب روغنم گفت بمیر
گفتم که شوم شمع من پروانه
ای رو تو شمع روشنم گفت بمیر
گفتم بنما که چون کنم بمیر
گفتم که: شد آب روغنم گفت بمیر
گفتم که شوم شمع من پروانه
ای رو تو شمع روشنم گفت بمیر
مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی وز طالع و بخت خویش شادی شادی
سرسبز چو شاخ…
اگر خواهی مرا می در هوا کن وگر سیری ز من رفتم رها کن
نیم قانع…

